آویناآوینا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

آوینا ، دردونه مامان و بابا

آخرین سونوی نی نی

سلام دخترکم دیروز پنجشنبه ٢٥ مهر نودودو قرار بود من(مامانی) برم  سونوگرافی تا ببینیم آخرین وضعیت نی نی چطوریه آخه ظاهر مامانی اصلا نشون نمی ده همه میگن شاید ماه ٤و٥ باشی و به ٨ ماهه نمی خوره و ممکن هست شما کوچولو باشی و خوب رشد نکرده باشی و لی تا حالا خدا را شکر در همه سونوها وزنت و بقیه چیزهات خوب بوده. دیگه چون هفته های آخر بود ترجیح میدادیم که مامانی زیاد رانندگی نکنه. اولش قرار بود که بابایی، ما( من وشما) رو برسونه. ولی از شانس ما محل کار بابایی گفته بودن که حتما باید پنجشنبه این هفته برن سرکار. بالاخره تصمیم گرفتیم با آژانس بریم. مرکز سونوگرافی تو فلکه دوم صادقیه بود.با اینکه از قبل وقت گرفته بودیم حدود دو ساعت معطل شدیم ت...
26 مهر 1392

انتخاب اسم نی نی

سلام کوچولویی پروژه انتخاب اسم برای شما ماهها طول کشید. اول از همه که دنبال اسم پسر بودیم .اخه توی سونوی هفته ١٢ گفته بودند شما پسر هستی. ولی بعدا که معلوم شد شما دختر هستی دنبال اسم دختر بودیم. ٢ تا کتاب اسم ، چند تا مجله نی نی پلاس ، و کلی سایتهای اینترنتی که از اول تا اخرشون را خونده بودیم. تازه هر جا که می رفتیم و کتاب و مجله ایی داشت اسم ها آن را نگاه می کردیم. از کتابها که چیزی در نیامد چون همه اسماش قدیمی بود. مجله ها هم که زیاد اسم  نداشتن ولی اسم آن جدید بود. ولی در ینترنت اسمهای زیادی بود. نهایتا اسمهای زیر را انتخاب کردیم تا یکیش را برات انتخاب کنیم آدرینا-آوینا-آرشیدا-آنیتا-آریسا-مرسانا-کیانا-آرنیکا-وانیا-آو...
26 مهر 1392

سلام به عزیز دلم

سلام خوشگلم دیگه چیزی نمونده به دنیا اومدنت ، امیدوارم که صحیح و سالم به دنیا بیایی ، روز شماری میکنیم که زودتر این چند روز هم تموم بشه و تو به دنیا بیایی. ...
17 مهر 1392

صحبت های مامانی با دختر عزیزش

سلام دختر عزیزم. امروز که من ( مامانی) دارم این مطلب رو می نویسم 16 مهرماهه. حالا دیگه به امید خدا  حدود دو هفته تا اومدنت باقی مونده. ما بی صبرانه منتظریم تا دختر کوچولومون به سلامتی بیاد و همه رو خوشحال کنه. ولی یادت باشه تو این چند ماهه مامانی رو خیلی اذیت کردی ها شیطونک ! ماه های اول که ویار مامان خیلی بدجور بود . از اکثر غذاها و خوردنی ها بدش می آمد. هرچی هم میخورد ، بر می گشت و مامانی کلی وزن کم کرده بود. حتی مامانی از بعضی رنگ ها و بعضی وسایل خونه هم بدش می آمد. ولی خوب هرچی بود گذشت و حالا دیگه اون حس های بد رو نداره. ولی به جاش تو این ماه های آخر خیلی شیطونی می کنی و حتی شب ها هم نمیذاری مامانی درست بخوابه . تازه فقط این ...
16 مهر 1392

سیسمونی نی نی

سلام دختر گلم جمعه 29 شهریور مراسم سیسمونی شما بود. مامان بزرگ لیلا بعد از کلی وقت گذاشتن و صرف انرژی و خرید کردن برای تو کوچولو ، سیسمونی شما را آماده کرده بود و همه رو روز جمعه برات آورد. مامان بزرگها و خاله ها آمده بودند تا وسایل خوشگلت را ببینند و برات بچینند. البته قبلا تخت و کمد و ویترین خوشگل و خوشرنگت و پرده و لوستر سبز خوشگلت را نصب کرده بودیم. کلی لباس کوچولوی زیبا و عروسک و سایر وسایلت مثل کریر و روروئک و کالسکه و خیلی چیزای خوشگل دیگه که باید تشریف بیاری و ببینی برات آماده کردند در پایین عکس بعضی از وسایلت را می بینی  کلی لباسهای خوشگل داخل کمدت و بقیه عکسها در ادامه لوستر خوشگلت ویترین نی نی ...
9 مهر 1392

مرخصی مامان و درد سرهای مامان

سلام عزیزم حالا تقریبا 4 هفته تا امدنت مانده. مامانی پس از کلی سر در گمی و درد سر تونسته 2 هفته استعلاجی بگیره. یک روز از استعلاجی را با کلی درد سر صرف تایید کردن آن کردیم. اداره بیمه هم تقریبا هیچ اطلاعات درستی نمیده و برای تایید فرستاده بیمارستان هدایت که خیلی شلوغ بود و پس از کلی معطلی ارجاع به شورای پزشکی دادن و نهایتا مرخصی تایید شد. حال که مامانی مرخصی گرفته تا خانه بمونه تازه همسایه کناری شروع به تخریب کرده هر روز سر و صدا راه می اندازه و 2 سالی هم طول می کشه تا کارشون تموم بشه. تازه دندون مامانی هم شروع به درد گرفتن کرده و چون نمیشه از دندونش عکس گرفت نمیشه کاری کرد (این هم شانس مامانی دیگه) ...
9 مهر 1392

صحبت با برادرزاده خوشگلم

سلام عزیزم  ما همگی منتظریم که تو به سلامتی به دنیا بیایی  و ما باهات بازی کنیم و تو زود بزرگ بشی مدرسه بری دانشگاه بری و موفقیت های بزرگی کسب کنی ، مامان بزرگ برات تشک و پتو آماده کرده که هر موقع اومدی خونمون روش بخوابی و خیلی هم خوشگله مثل خودت . ...
8 مهر 1392

صحبت با برادرزاده نازم

سلام عزیزم ، ما بی صبرانه منتظر تولد تو هستیم  تا انشااله صحیح و سالم به دنیا بیایی. خوشگل خانم ما رفتیم سیسمونی تو را دیدیم خیلی خوشگل بودند ، خیلی دلم میخواد باهات بازی کنم با اون دستای کوچولوت ، به هر حال منتظریم. ...
1 مهر 1392
1